Skip to content
NedaMani
دربارهوبلاگ
بازگشت به وبلاگ
۶ شهریور ۱۴۰۴•۴ دقیقه•۸۲۴ کلمه•NedaMani

هنر عشق ورزیدن چیست؟

تسلط بر هر هنری دو مرحله دارد: تسلط بر نظریه و تسلط بر عمل

#عشق

1 هنر عشق ورزیدن چیست؟

  • آگاهی از جدایی بدون امکان یکی شدن منشا شرم، احساس گناه و اضطراب است.
  • نجات از اضطراب تنهایی را باید در عشق جستجو کرد.

تسلط بر هر هنری دو مرحله دارد:

  1. تسلط بر نظریه
  2. تسلط بر عمل
  • تنها زمانی به تسلط میرسیم که تمرین عملی زیادی کرده باشیم تا بالاخره نتایج شناخت نظریه و تمرین در هم بپیچند و چیزی یگانه به نام شهود را خلق کنند.

عشق، هنرِ بخشیدن است

  • بسیاری از مردم عشق را چیزی می‌دانند که باید دریافت کنند، اما در حقیقت، اگر فردی مهارت عشق ورزیدن را نداشته باشد نمی‌تواند عشق واقعی را تجربه کند.
  • بخشیدن نشانه‌ی اوج قدرت است. در بخشیدن، توانمندی، ثروت و قدرت واقعی نمایان می‌شود. لذتی که از بخشش حاصل می‌شود، عمیق‌تر و پایدارتر از لذت گرفتن است، زیرا فرد با بخشیدن، وجود مستقل خود را نه در داشته‌هایش بلکه در تعاملات و اثرگذاری‌اش تجربه می‌کند.
  • بخشیدن به معنی ثروتمند بودن است. هر که بسیار داشته باشد ثروتمند نیست؛ ثروتمند کسی است که بسیار می‌بخشد. شخص انبارگری که با اضطراب بسیار نگران از دست دادن اموال خود است انسانی فقیر و تنگدست است.

عشق عملی انتخابی‌ست نه یک هوس

  • عشق عملی انتخابی‌ست نه هوسی ناآگاهانه.
    • عمل: آگاهانه انتخاب و انجام می‌شود.
    • هوس: غیرآگاهانه و غیرانتخابی‌ست.
  • این دیدگاه که تنها کافی‌ست معشوقی مناسب بیابیم و سپس همه چیز خود‌به‌خود اتفاق می‌افتد، شبیه آن است که کسی بخواهد نقاشی یاد بگیرد اما به‌جای تمرین و یادگیری، تصور کند تنها با یافتن سوژه‌ی مناسب می‌تواند هنر نقاشی را بیاموزد.
  • عشق یعنی اهمیت دادن فعالانه به زندگی و رشد چیزی که به آن عشق میورزیم.
    • عشق تلاشی‌ست فعالانه برای خوشبختی و رشد و پیشرفت معشوق.
    • انسان به چیزی عشق میورزد که برای آن زحمت کشیده باشد و برای چیزی زحمت می‌کشد که عاشق آن باشد.

یک عاشق، به خود نیز عشق می‌ورزد

  • عشق احساسی محدود و انحصاری نسبت به یک فرد خاص نیست، بلکه نوعی توانایی و نگرش کلی نسبت به زندگی و انسان‌هاست.

    اگر بتوانم به کس دیگری بگویم دوستت دارم، پس باید بتوانم بگویم من با عشق به تو به همه عشق می‌ورزم و با عشق ورزیدن به تو، به خودم عشق می‌ورزم.

  • عشق نیازمند احترام به طرف مقابل است. یعنی آن شخص باید بتواند همانطور که هست رشد کند.
    • مسلما زمانی می‌توان به چنین درجه‌ای رسید که بدون عصا، روی پای خود ایستاده باشیم.
  • عشق ورزیدن به دیگری با عشق ورزیدن به خود ناسازگاری ندارد. ما باید خودمان را به اندازه‌ی کسی که به او عشق می‌ورزیم دوست داشته باشیم.

عشق به خود، با خودخواهی متفاوت است

  • خودخواهی و عشق به خود نه تنها یکسان نیستند بلکه درواقع متضاد هستند.

    شخص خودخواه، زیاده از حد خود را دوست ندارد؛ او خود را خیلی کمتر از آنچه باید دوست دارد و درواقع از خود متنفر است. این عدم علاقه به خود که فقط یکی از نمودهای بی‌ثمر بودن عشق اوست، باعث می‌شود پوچ و ناکام باشد. او ضرورتا ناراضی و غمگین است و با اضطراب زیاد سعی دارد رضایتمندی‌هایی که خود جلوی آنها را سد کرده است را از دست زندگی برباید. به نظر می‌رسد بیش از حد از خود مراقبت می‌کند، اما درواقع نومیدانه تلاش می‌کند ناکامی خود در مراقبت از خودش را پنهان کند.

  • اتحاد دو نفر علیه دنیا عشق نیست بلکه یه خودخواهی دو نفره‌اس!

کسی که هیچ عشقی به خود نمی‌ورزد، یک خودآزار است

فرد خودآزار برای خود هیچ نمی‌خواهد او فقط برای دیگران زندگی می‌کند و افتخار می‌کند که خود را مهم نمی‌داند! او متحیر است که چرا با وجود اینکه برای خود هیچ نمی‌خواهد بازهم ناراضی و غمگین است و روابطی که با اطرافیان نزدیک خود دارد برای او رضایت‌بخش نیست.

  • بسیاری از خودآزارها، علاوه بر مشکل در عشق ورزیدن به خود، از اختلالات دیگری مثل افسردگی، احساس خستگی مفرط، عدم توانایی کار کردن و... رنج می‌برند.
  • خودآزار در زمینه‌ی عشق‌ورزی فلج شده و از هیچ چیز لذت نمی‌برد؛ او از مسیر درست منحرف شده و با زندگی سر دشمنی دارد.

عشق یعنی فهم متقابل تضادها

  • تضاد بین زوجین نشانه‌ای دال بر شیوه‌ی منحصربه‌فرد هر فرد در تجربه‌ی واقعیت است(شهود ناهمساز؟ زمانی که این تضادها مورد توجه و بررسی قرار می‌گیرند، ابعاد پنهان آن‌ها آشکار شده و فرصتی برای رشد و تکامل شخصی فراهم می‌شود. این فرآیند نه‌تنها به پالایش روانی منجر می‌شود، بلکه زمینه‌ی عمق‌گیری رابطه را نیز فراهم می‌کند.
  • عشق فقط زمانی ممکن می‌شود که دو نفر از عمق وجود خود باهم ارتباط برقرار کنند و برای این کار هرکدام از آنها باید عمق وجود خود را شناخته باشند.
    • کسی که خود را نمی‌شناسد، قادر به شناخت و درک دیگری نیز نخواهد بود.
      • شناخت دیگران نیازمند توانایی همدلی است و این مهارت تنها زمانی رشد می‌کند که فرد نسبت به دنیای درونی خود شناخت داشته باشد.

منابع

  1. فروم، اریک. (۱۳۹۶). هنر عشق ورزیدن. ترجمه‌ی شاپور پشابادی. ناشر–مؤلف. ↩

نظرت درباره‌ی این پست چیه؟

چیزی در این متن قلقلکت میده مگه نه؟ می‌تونی بهم درباره‌ی نظرت بگی.

مشاهده‌ی دیگر پست‌هاارسال پیام
ارتباط با من

© 2025 ساخته شده با 🩷